سرمایهگذاری در بازارهای مالی درست مانند شطرنجبازی با احساسات است. یک لحظه غفلت کافی است تا تمام محاسبات دقیق شما نقش بر آب شود. ما انسانها، هر چقدر هم که خود را منطقی بدانیم، در نهایت موجوداتی احساسی هستیم که گاه با یک خبر کوچک، تصمیمات بزرگی میگیریم. نقش احساسات در بازارهای مالی را میتوان به رقص موجهای دریا تشبیه کرد؛ گاهی آرام و دلنشین، و گاهی طوفانی و ویرانگر. وقتی بازار صعودی است، خوشبینی و طمع مثل ویروس همهگیر میشود و وقتی بازار سقوط میکند، ترس و وحشت مثل سیل همه را با خود میبرد.
نقش احساسات در بازارهای مالی چگونه است؟
نقش احساسات در بازارهای مالی میتواند سرنوشت سرمایهگذاران را دگرگون کند. وقتی بازار مثبت است، خوشبینی و طمع دست به دست هم میدهند و به قول معروف، هر که میخرد برنده است! در این شرایط، حتی افرادی که تا دیروز از سرمایهگذاری میترسیدند، با دیدن سودهای رویایی دیگران، با عجله و هیجان وارد بازار میشوند. اما همین احساسات گاهی درست شبیه آتشی که یک جنگل را میسوزاند، میتواند تمام سرمایهها را به باد دهد.
گاهی نقش احساسات در بازارهای مالی آنقدر پررنگ است که حتی تحلیلگران حرفهای هم در دام آن میافتند. درست زمانی که همه فکر میکنند بازار تا ابد صعودی خواهد ماند، ناگهان یک خبر بد شبیه بمب منفجر میشود و ترس جای طمع را میگیرد. آن وقت است که بازار شبیه یک سطل آب یخ روی سر سرمایهگذاران خالی میشود و همه برای فرار از ضرر، دست به فروش هیجانی میزنند. این چرخه احساسی بارها و بارها تکرار میشود و هر بار عدهای را به خاک سیاه مینشاند.
احساس | تأثیر بر بازار | رفتار سرمایهگذار | نتیجه احتمالی |
---|---|---|---|
طمع | افزایش شدید قیمتها | خرید بیمحابا و هیجانی | ضرر در بلندمدت |
ترس | ریزش ناگهانی قیمتها | فروش با قیمت پایین | از دست دادن فرصتهای سودآور |
خوشبینی | رشد تدریجی بازار | سرمایهگذاری بدون تحلیل | سود کوتاهمدت، ریسک بلندمدت |
ناامیدی | رکود عمیق بازار | خروج کامل از بازار | از دست دادن فرصت بازگشت |
غرور | ایجاد حباب قیمتی | افزایش ریسکپذیری | سقوط سنگین |
چرخه احساسات در بازارهای مالی
نقش احساسات در بازارهای مالی از عوامل مهم است که میتواند مسیر حرکت قیمتها را تعیین کند و سرنوشت سرمایهگذاران را رقم بزند. این احساسات در قالب یک چرخه تکرارشونده، از خوشبینی تا ناامیدی و دوباره تا بازیابی، همچون موجی پیوسته در بازار حرکت میکند و درک آن میتواند به ما در تصمیمگیریهای بهتر کمک کند.
مرحله امیدواری و خوشبینی
نقش احساسات در بازارهای مالی از همین جا شروع میشود و سرمایهگذاران با دیدن رشد قیمتها، احساس میکنند فرصت طلایی برای سرمایهگذاری پیدا کردهاند. در این مرحله، بازار شبیه یک بهار دلانگیز است که همه را به گشت و گذار دعوت میکند!
مثلاً در بازار طلا، وقتی قیمتها شروع به افزایش میکند، مردم فکر میکنند این روند همیشگی است و برای خرید هجوم میآورند. حتی بعضیها طلاهای دست دوم خود را میفروشند تا طلای جدید بخرند، با این امید که سود بیشتری به دست آورند.
در این دوران، صحبتهای خوشبینانه همه جا شنیده میشود. در تاکسی، مهمانیها و حتی صف نانوایی، همه از فرصتهای سرمایهگذاری حرف میزنند. درست مثل بازار مسکن سال ۱۴۰۰ که همه فکر میکردند قیمتها تا آسمان بالا میرود و حتی کسانی که توان مالی کافی نداشتند، برای خرید خانه وامهای سنگین میگرفتند.
مرحله شور و هیجان
در این مرحله، بازار مثل دیگ نذری است که همه میخواهند از آن سهمی داشته باشند و نقش احساسات در بازارهای مالی به اوج خود میرسد. مردم بدون هیچ تحلیل و بررسی، فقط با شنیدن یک خبر یا توصیه دوستان، سرمایهگذاری میکنند. مثل روزهای داغ بازار رمزارزها که حتی دانشآموزان هم با پول توجیبیشان بیتکوین میخریدند!
سرمایهگذاران حرفهای و تازهکار، همه با هم وارد بازار میشوند. مثل بورس سال ۹۹ که مردم برای گرفتن کد بورسی صف میکشیدند و حتی پیرمردها و پیرزنهایی که تا به حال اسم بورس را نشنیده بودند، سهام میخریدند.
مرحله ترس و وحشت
در این مرحله، انگار یک زلزله در بازار رخ داده است! همه چیز به هم میریزد و ترس مثل یک ویروس همهگیر، بین سرمایهگذاران پخش میشود. قیمتها سقوط میکنند و همه دنبال راه فرارند. مانند زمانی که خبر توافق برجام منتشر میشود و همه دلارهایشان را با عجله میفروشند، غافل از اینکه شاید این کاهش قیمت موقتی باشد.
در این شرایط، ترس و اضطراب حاکم میشود و تصمیمگیری منطقی جای خود را به تصمیمات احساسی میدهد. مثل وقتی که در بازار خودرو، قیمتها شروع به کاهش میکند و فروشندهها ماشینهایشان را زیر قیمت بازار میفروشند. یا مثل زمانی که در بازار سهام، یک شایعه باعث میشود همه سهامداران به صف فروش هجوم بیاورند و قیمتها را تا کف مجاز پایین بیاورند.
مرحله ناامیدی و یأس
نقش احساسات در بازارهای مالی در این مرحله در تلخترین شکل خود است. سرمایهگذاران مثل کسی که تمام داراییاش را در یک قمار باخته، احساس پشیمانی و افسردگی میکنند. مثلاً در ریزش بزرگ بورس سال ۹۹، خیلی از مردم که با ذوق و شوق وارد بازار شده بودند، با از دست دادن بخش زیادی از سرمایهشان، حتی حاضر به شنیدن اسم بورس هم نبودند.
در این دوران سیاه، همه جا صحبت از ضرر و زیان است. برای مثال، وقتی که در بازار مسکن رکود است و ملکها ماهها بدون مشتری میمانند. صاحبخانهها حتی حاضرند خانهشان را به قیمتی پایینتر از قیمت خرید بفروشند، فقط برای اینکه بتوانند نقدینگی به دست بیاورند. انگار که همه امیدشان را از دست دادهاند و فکر میکنند این وضعیت هیچوقت بهتر نخواهد شد.
مرحله بازیابی و احیا
بالاخره بعد از تاریکی، نور امید دوباره میتابد! بازار کمکم شروع به جان گرفتن میکند. در این مرحله، سرمایهگذاران حرفهای که منتظر فرصت بودند، شروع به خرید میکنند. مثل زمانی که در بازار طلا، بعد از یک دوره کاهش شدید قیمت، کمکم خریداران حرفهای وارد میشوند و با خریدهای هوشمندانه، جان تازهای به بازار میدهند.
اعتماد به بازار آرام آرام برمیگردد و نشانههای بهبود دیده میشود. مثلاً در بازار ارز، وقتی بعد از یک دوره کاهش شدید، قیمتها به ثبات میرسند و معاملهگران با احتیاط اما امیدوارانه شروع به خرید میکنند. یا مثل بازار مسکن که بعد از یک دوره رکود طولانی، اول معاملات در مناطق متوسط شهر شروع میشود و کمکم به سایر مناطق هم سرایت میکند.
چه احساساتی در بازار مالی رایجاند؟
ترس، طمع و خوشبینی مثلث اصلی احساسات در بازارهای مالیاند که بیشترین تأثیر را بر تصمیمگیریهای سرمایهگذاران میگذارند. همچنین احساساتی مانند ناامیدی، اکراه، وحشت و غرور نیز میتوانند تصمیمات مالی افراد را تحت تأثیر قرار دهند و آنها را به سمت تصمیمات درست یا نادرست هدایت کنند.
طمع، یکی از احساسات قوی است که بازارهای مالی را تحت تأثیر قرار میدهد. تصور کنید یک روز صبح از خواب بیدار میشوید و میبینید قیمت خودرو یکشبه ۲۰ درصد افزایش پیدا کرده است. صدای همسایهها را میشنوید که از سود کلانی حرف میزنند که از خرید و فروش خودرو به دست آوردهاند. کمکم وسوسه میشوید که شما هم وارد این بازار شوید. حتی حاضرید برای خرید خودرو، پسانداز چندین سالهتان را خرج کنید یا حتی وام بگیرید!
نقش احساسات در بازارهای مالی، بهخصوص طمع، درست مثل یک موج است که همه را با خودش میبرد. نمونه بارز آن را میتوان در بازار ارزهای دیجیتال سال ۲۰۲۱ دید. وقتی قیمت بیتکوین به ۶۰ هزار دلار رسید، خیلیها فکر میکردند این روند تا ابد ادامه خواهد داشت. مردم برای خرید بیتکوین، خانه و ماشینشان را فروختند. حتی عدهای که اصلاً نمیدانستند ارز دیجیتال چیست، با شنیدن سودهای نجومی دیگران، کورکورانه وارد این بازار شدند. اما بعداً که قیمتها سقوط کرد، همان طمع تبدیل به حسرت شد.
چطور جلوی تصمیم گیری بر اساس احساسات را بگیریم؟
برای اینکه از تاثیرهای مخرب بعضی از احساسات در امان بمانید باید یکسری نکات را انجام دهید:
برنامه معاملاتی از پیش تعیین شده داشته باشید
زمانی که وارد بازار میشوید، داشتن یک برنامه دقیق و از پیش تعیین شده حکم نقشه راه را دارد. فرض کنید میخواهید به سفری طولانی بروید؛ بدون نقشه و برنامهریزی احتمال گم شدن و اشتباه در مسیر بسیار زیاد است.
در معاملات هم همین طور است؛ اگر پیش از ورود به معامله، نقاط ورود، خروج و حد ضرر خود را مشخص نکرده باشید، احساسات به راحتی بر تصمیمگیریتان غلبه خواهند کرد. وقتی قیمتها شروع به ریزش میکنند و استرس به سراغتان میآید، این برنامه به شما میگوید دقیقاً چه زمانی باید از معامله خارج شوید.
ایجاد ژورنال معاملاتی و ثبت تجربیات
ژورنال معاملاتی، دفترچه خاطرات شما در دنیای معاملات است. در این دفترچه شما تمام معاملات، احساسات و نتایج را ثبت میکنید. تصور کنید دارید فیلمی از تمام لحظات معاملاتی خود تهیه میکنید؛ با بازبینی این فیلم میبینید در چه شرایطی تصمیمات درست یا اشتباه گرفتهاید.
ژورنال معاملاتی به شما کمک میکند که الگوهای رفتاری خود را بشناسید. شاید متوجه شوید هر بار که خستهاید یا صبح زود معامله میکنید، تصمیمات احساسی بیشتری میگیرید.
کاهش حجم معاملات
در شرایط احساسی وقتی حجم معاملات بالا باشد، فشار روانی هم به همان نسبت افزایش مییابد. این درست مانند بازی با آتش است؛ هر چه شعله بزرگتر باشد، خطر سوختن هم بیشتر میشود. در شرایطی که احساسات شما برانگیخته شده، حجم معاملات را کاهش دهید تا فشار روانی کمتری را تحمل کنید.
به عنوان نمونه، اگر معمولاً با ده میلیون تومان معامله میکنید، در روزهایی که احساس میکنید تمرکز کافی ندارید یا استرس دارید، این مبلغ را به پنج میلیون کاهش دهید.
تعیین ساعات مشخص برای معامله
معاملهگری مداوم و بدون وقفه، ذهن را خسته و مستعد تصمیمگیری احساسی میکند. درست مانند یک ورزشکار که نمیتواند تمام روز را تمرین کند، شما هم نمیتوانید تمام روز را به معامله بپردازید. تعیین ساعات مشخص برای معامله به شما کمک میکند با ذهنی آماده و متمرکز وارد بازار شوید. برای مثال، میتوانید تصمیم بگیرید فقط از ساعت ۱۰ صبح تا ۲ بعد از ظهر معامله کنید.
قوانین شخصی سختگیرانه وضع کنید
وضع قوانین شخصی در معاملات مانند گذاشتن خط قرمز برای خودتان است. وقتی از قبل مشخص کنید که در یک روز حداکثر چند معامله انجام میدهید یا چقدر ریسک میکنید، در واقع برای خودتان حد و مرز تعیین کردهاید. این قوانین جلوی سقوط شما را میگیرند.
برای نمونه، میتوانید قانون بگذارید که اگر در یک روز سه معامله زیانده داشتید، دیگر در آن روز معامله نکنید. یا اینکه در هر معامله بیش از ۲ درصد سرمایهتان را ریسک نکنید. درست وقتی که احساسات میخواهند کنترل را از دست شما خارج کنند، این قوانین جلویتان را میگیرند.
استراحت بین معاملات را جدی بگیرید
ذهن شما نیاز به شارژ مجدد دارد. بین هر معامله باید زمانی را برای استراحت و بازیابی قوای ذهنی در نظر بگیرید. یک راهحل عملی این است که بعد از هر معامله، حداقل ۱۵ دقیقه استراحت کنید. در این زمان میتوانید از جای خود بلند شوید، کمی قدم بزنید یا یک لیوان آب بنوشید. این فاصلهگذاری درست مانند تنفس بین دو راند بوکس است؛ به شما فرصت میدهد نفسی تازه کنید و با انرژی جدید به میدان برگردید.
احتیاط را با ترس اشتباه نگیرید
مرز باریکی در دنیای معاملات بین احتیاط هوشمندانه و ترس فلجکننده وجود دارد. احتیاط کردن مثل رانندگی با سرعت مطمئنه است؛ اما ترس مثل این است که اصلاً جرأت رانندگی نداشته باشید. باید یاد بگیرید که چطور با دقت و هوشیاری معامله کنید، بدون اینکه اسیر ترسهای بیدلیل شوید.
به طور عملی، این یعنی قبل از هر معامله تحلیلهای خود را انجام دهید و نقاط ورود و خروج را مشخص کنید؛ اما اگر همه شرایط مهیا بود، با اعتماد به نفس وارد معامله شوید.
ذهنآگاهی و مدیتیشن را تمرین کنید
مدیتیشن و تمرینات ذهنآگاهی به شما کمک میکنند تا افکار و احساسات منفی را قبل از اینکه بر تصمیماتتان تأثیر بگذارند، شناسایی و فیلتر کنید. مثل دستگاه تصفیه آب که ناخالصیها را جدا میکند، این تمرینات هم احساسات مخرب را از تصمیمات شما جدا میکنند.
میتوانید هر روز صبح قبل از شروع معاملات، ۱۰ دقیقه را به تنفس عمیق و تمرکز اختصاص دهید. این کار ذهنتان را برای چالشهای پیش رو آماده میکند و باعث میشود با آرامش بیشتری تصمیم بگیرید.
جمعبندی
در پایان باید گفت که احساسات مانند شمشیری دولبه در بازارهای مالی عمل میکنند. از یک طرف میتوانند به ما در شناخت فرصتها کمک کنند و از طرف دیگر، میتوانند ما را به سمت تصمیمات اشتباه و زیانده سوق دهند. کلید موفقیت در این است که یاد بگیریم چطور نقش احساسات در بازارهای مالی را مدیریت کنیم و با ایجاد یک برنامه منظم، استراتژیهای معاملاتی مشخص و تمرین مداوم، تعادل بین منطق و احساس را حفظ کنیم.